بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

دردونه های مامان

سلام پسرم مامان عاشقته

پیشرفتهای آندیا و مهربونی بردیا

      عزیزای دلم مگه میشه با بودن شما روزی هزار بار خدارو شکر نکرد مگه میشه با هر بار خندیدن و بازی کردن شما دوتا با همدیگه خدارو شکر نکرد مگه میشه با دیدن شما کنار هم و غذا خوردنتون با هم خدارو شکر نکرد مگه میشه .... خدارو شکر نکرد مادر به قربون جفتتون که اینقدر با هم مهربون و شادین جوری شدین که کاملا" بدون همدیگه حوصلتون سر میزنه و هر کدومتون به یه مدل بهونه میگیره مثلا" خدایی نکرده زبونم لال آبجی آندیا گذری یه بار تو روز خواب نیم ساعتش بشه یک ساعت آقا بردیا به هر نحوی باید بره آبجیش و بیدار کنه یا اینکه اگر داداش بردیا به همراه بابا بهمن بیرون بره آبجی خانم همش به من میچسبه و نق میزنه و ...
19 مهر 1392

آندیا جونم بخواب

  اگه بگم تا حالا تو زندگیم بچه کم خواب تر از آندیا نه دیدم و نه شنیدم دروغ نگفتم آخه عزیز مامان چرا اینقدر با خوابیدن مشکل داری چرا اصلا" به خودت و مامان استراحت نمیدی همش نمیشه که بیدار باشی و دلت بخواد مامان فقط کنار تو باشه یه چند روزی هم هست که هزار ماشالا به کمک مبل و میز و صندلی روی پاهات بلند میشی  درست تو سن هفت ماه و دو روزگی تونستی رو پاهات وایسی دیگه حسابش و بکن همش باید چشمم بهت باشه مبادا بیفتی  تازه یه جورایی هم به داداش بردیا زور میگی یعنی هر چیزی که دست داداش بردیا باشه میخوای حتی اگه خودت کلی اسباب بازی داشته باشی اونی که دست داداش بردیاس و باید بگیری تو خونه هم برای خود...
3 مهر 1392
1